معنی بخشی از سپر کانادا

حل جدول

بخشی از سپر کانادا

لابرادور


سپر

محافظ خودرو

وسیله دفاعی جنگهای قدیمی

وسیله دفاعی جنگ های قدیمی

محافظ خودرو، وسیله دفاع قدیمی

جنه

لغت نامه دهخدا

سپر

سپر. [س ِ پ َ] (اِ) پهلوی «سپر»، سانسکریت فلکه فرا (سپر)، ارمنی عاریتی و دخیل «اسپر». اسپر. آلتی فلزی و مدور که بهنگام حمله ٔ دشمن آن را محافظ اعضاء بدن قرار می دادند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). معروف است و به عربی جُنّه گویند. (برهان). ترجمه ٔ جنه و تُرْس. (آنندراج): جُنان. جنانه. جُنّه. مِجَن ّ. جَرد. دَرَقه. عَجوز. فَرض. (منتهی الارب): و سلاحشان [سلاح صقلابیان] سپر و زوبین و نیزه است. (حدود العالم).
همان ترکش و تیر و زرین سپر
یکی بنده ٔ گرد پرخاشخر.
فردوسی.
ز دیبای زربفت و تاج و کمر
همان تخت زرین و زرین سپر.
فردوسی.
ز بس گونه گونه سنان و درفش
سپرهای زرین و زرینه کفش.
فردوسی.
بسیار نثار و هدیه آورده بود از سپر. (تاریخ بیهقی). قریب سی سپر بزر و سیم دیلمان و سپرکشان در پیش اومیکشیدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 133).
در سپر ماه راند تیغ زراندود مهر
بر کتف کوه دوخت دست سپیده غبار.
خاقانی.
او که در این پایه هنرپیشه نیست
از سپر و تیغ وی اندیشه نیست.
نظامی.
مه سپر مهر کلاخود و کمان قوس و قزح
ناوکت تیر و سماکست و سها نیزه گذار.
نظام قاری (دیوان ص 13).
- زرین سپر؛ کنایه از آفتاب است:
ای پسربنگر بچشم دل در این زرین سپر
کو ز جابلقا سحرگه قصد جابلسا کند.
ناصرخسرو.
- سپر بر سپر بافتن، دوشادوش یکدیگر رفتن. سپرها پیش رو گرفتن و رو بدشمن نهادن:
سواران دشمن چو دریافتیم
پیاده سپر بر سپر بافتیم.
سعدی (بوستان).
- سپر بر کتف دوختن، کنایه از سپر استوار کردن بر کتف. (آنندراج):
فرنجه چو دید آن چنان دست و زور
سپر بر کتف دوخت چون پرّ مور.
نظامی (ازآنندراج).
- سپر بستن، مقاومت کردن. آماده شدن برای جنگ. پایداری کردن در جنگ:
گر عاشقی و لذت پیکانت آرزوست
در جلوه گاه سخت کمانان سپر مبند.
شانی تکلو (از آنندراج).
چون به پیش آید خدنگش بر قضا بندم سپر
تا نیارد نوک پیکانش سر از آن سو بدر.
درویش دهنگی (از آنندراج).
کدام روز آن نگار بدخو بجنگ دلها کمر نبندد
ز غمزه تیغ و ز عشوه خنجر ز چین ابرو سپر نبندد.
رفیع واعظ (از آنندراج).
- سپر در (بر) آب افکندن، کنایه از عاجز کردن. (از آنندراج).
|| مجازاً به معنی حائل. مانع. رادع:
بدو گفت خسرو که ای پرهنر
همیشه تویی پیش هر بد سپر.
فردوسی.
تویی پهلوان مهتری پرهنر
همیشه به پیش بدیها سپر.
فردوسی.
جز صبر تیر او را اندر جهان سپر نیست
مرغی است صبر کو را جز خیر بال و پر نیست.
ناصرخسرو.
|| (نف مرخم) رونده و پایمال کننده. (برهان). رونده و پایمال کننده و آن ترکیب است چنان که ره سپردن و پی سپردن. (آنندراج):
زرستان، مشک فشان، جام ستان بوسه بگیر
باده خور، لاله سپر، صیدشکر، چوگان باز.
منوچهری.
|| (فعل امر) امر به رفتن و پایمال کردن، یعنی به راه رو و پایمال کن. (برهان) (آنندراج):
همی تا توان راه نیکی سپر
که نیکی بود مر بدی را سپر.
اسدی.
رجوع به سپردن شود.

سپر. [س ِ پ ِ] (اِ) در شیرکوه گیاهی است از نوع سرخس. (یادداشت مؤلف).


کانادا

کانادا. (اِخ) کشوری است در امریکای شمالی. حدود کشور کانادا که پیش از 1867 م. بنام امریکای شمالی انگلیسی خوانده می شد بدین شرح است: از شمال به اقیانوس منجمد شمالی و از مشرق به اقیانوس اطلس و خلیج بفین بی و ازمغرب به الاسکا و اقیانوس آرام و از جنوب به ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی. شمالی ترین نقطه ٔ آن دماغه ٔ کلمبیا است که در 83 درجه ٔ عرض شمالی قرار گرفته است.
مساحت و جمعیت آن: مساحت کانادا 3610097 میل مربع و جمعیت آن طبق آماری که در سال 1951 گرفته شده بالغ بر 14009429 تن است.
رودهای مهم این کشور عبارتند از: 1- سنت لارنس که به گریت لیکس میریزد و قسمی از این رود خط مرزی بین کانادا و اتازونی را تشکیل میدهد. 2- کلمبیا که از ایالت واشینگتن ممالک متحده نیز میگذرد. 3- مکنزی. 4- یوکن. 5- نلسون. 6- ردریور. 7- دوبونت. 8- فریزر. 9- سورن. 10- البانی. 11- اوتاوا.12- ساگنی.
دریاچه ها: اسامی دریاچه های این کشور بقرار زیر است: 1- دریاچه ٔ اونتاریو. 2- دریاچه ٔ اری. 3- هورون. 4- گریت بیر (خرس بزرگ). 5- گریت اسلیو (برده بزرگ). 6- اتاباسکا. 7- وینی پگ. 8- وینی پگوسیس. 9- سوپریورو تعدادی دریاچه ٔ کوچک منجمله نپی گون، میس تاسینی، ولوئر. بلندیها؛ یک رشته کوه که دارای قلل مرتفع میباشد از آلاسکا شروع میشودو از قسمت غرب کانادا میگذرد و در مرز دو کشور کانادا و ممالک متحده ٔ امتداد مییابد. در ساحل کلمبیا و همچنین در کبک ارتفاعاتی وجود دارد بلندترین این کوهها که 19850 پا از سطح دریا ارتفاع دارد بنام قله ٔ لوگان در ناحیه ٔ یوکان تر قرار دارد.
تقسیمات کشوری: این کشور از ده ایالت و دو قلمرو تشکیل یافته که به صورت فدرال خودمختار اداره میشود و اسامی آنها بدین شرح است: 1- البرتا، در مغرب کانادا واقع است و مساحت آن 248800 میل مربع و جمعیت آن 939501 تن است و مرکز این ایالت شهر ادمونتون میباشد. 2- کلمبیای انگلیسی، در جنوب شرقی کانادا بمساحت 359279 میل مربع است وجمعیت آن 116520 تن میباشد و مرکز این ایالت شهر ویکتوریا است. 3- منی توبا، در مرکز کانادا واقع است و وسعتش 319723 میل مربع و جمعیت آن 776541 تن است و شهر وینی پگ مرکز این ایالت میباشد. 4- نیوبرونسویک، در جنوب شرقی کانادا واقع و دارای 27473 میل مربع وسعت میباشد جمعیت آن بالغبر 515697 تن است و مرکز ایالت شهر فردریکتون میباشد. 5- نیوفوندلند، در جنوب شرقی کشور واقع و 147994 میل مربع وسعت دارد و جمعیت آن 361416 تن است و مرکز ایالت شهر سنت جانز میباشد. 6- نورث وست ترس، واقع در شمال کشور و به مساحت 1253438 میل مربع است و 16004 تن جمعیت دارد. امور ایالتی این ایالت در شهرهای اوتاوا و ادمونتون حل و فصل میشود. 7- نووا اسکوتیا، این ایالت در جنوب شرقی کانادا واقع است و 20743 میل مربع وسعت دارد و جمعیت آن 642584 تن است و مرکز این ایالت هالیفاکس میباشد. 8- اونتاریو، این ایالت در جنوب و مرکز کشور واقع است و 363282 میل مربع مساحت دارد و جمعیت آن 4597542 تن است و شهر تورنتو مرکز آن میباشد. 9- پرنس ادوارد اول، این ایالت در جنوب شرقی کانادا واقع است و 2184 میل مربع وسعت دارد و جمعیتش 98429 تن است و چارلوت تاون مرکز آن میباشد. 10- کبک، در شرق کانادا واقع است 523860 میل مربع وسعت دارد و دارای 405681 تن جمعیت است و مرکز ایالت شهر کبک است. 11- ساس کات چوان، در غرب کانادا واقع است دارای 237975 میل مربع مساحت و 821738 تن جمعیت است و شهر رجینا مرکز آن میباشد. 12- یوکن تر، در شمال غربی کانادا واقع است 205346 میل مربع وسعت دارد و دارای 9096 تن جمعیت است و مرکزش وایت هورس است. شهرهای مهم کانادا عبارتند از: مونترآل، تورنتو، وان کوور، وینی پگ، هاملتون، اوتاوا، کبک، ویندسور، ادمونتون، کالگری، لندن و هالیفاکس.
منابع اقتصاد و محصولات کشور: در کشور کانادا غلات بخصوص گندم وجو و گندم سیاه بعمل می آید. و دامپروری نیز در این کشور رایج است. و بعلت وجود جنگل در نقاط مختلف کشور الوار چوب تهیه میشود و ماهیگیری و فروش پوست حیوانات از منابع دیگر درآمد میباشند و از معادن طلا، نیکل، مس، نقره روی و باغهای مرکبات در این کشور بهره برداری میگردد.

فرهنگ عمید

سپر

آنچه از فلز به شکل میله، نوار یا تخته درست می‌کنند و برای مقاومت یا محافظت در جلو چیز دیگر قرار می‌دهند: سپر ماشین،
آلتی صفحه‌ای از جنس چرم یا فلز که در جنگ‌ها برای جلوگیری از ضربه خوردن به سروسینه استفاده می‌شود،
* سپر ‌آتشین: [قدیمی، مجاز] آفتاب، زرین‌سپر،
* سپر انداختن: [قدیمی، مجاز] سپر افکندن، شکست خوردن و دست از مبارزه برداشتن و تسلیم شدن: چند چو پروانه پر انداختن / پیش چراغی سپر انداختن (نظامی۱: ۴۱)، نه هر جای مرکب توان تاختن / که جاها سپر باید انداختن (سعدی: ۳۵)،
* سپر بر آب افکندن: [قدیمی، مجاز]
زبون شدن، عاجز شدن،
از پیش خصم گریختن،
تسلیم شدن: گر به طوفان می‌سپارد ور به ساحل می‌برد / دل به دریا و سپر بر روی آب افکنده‌ایم (سعدی۲: ۵۲۰)،

سپردن sepo (a) rdan
سپرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ره‌سپر، پی‌سپر،

فرهنگ فارسی هوشیار

سپر دار

(صفت) آنکه مجهز به سپر است دارنده سپر.


گل سپر

سپر


سپر

آلتی فلزی که بهنگام حمله دشمن آنرا محافظ اعضاء بدن قرار میدادند

فارسی به انگلیسی

سپر

Buckler, Escutcheon, Shield

معادل ابجد

بخشی از سپر کانادا

1259

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری